تعریف خلاقیت : کارشناسان معتقدند که خلاقیت نوعی توانایی در تولید ایدههای نو از طریق ترکیب، تغییر و دوباره بهکارگیری آن ها و ارائه یک طرح جدید است. بنابراین خلاقیت باید ماهیتی بدیع و نو داشته باشد. ویلیامز نیزمعتقد است:«خلاقیت مهارتی است که می تواند اطلاعات پراکنده را به هم پیوند داده،عوامل جدید اطلاعاتی را درشکل تازه ای ترکیب کند وتجارب گذشته را با اطلاعات جدید برای ایجاد پاسخ های منحصر بفرد و غیرمتعارف مرتبط سازد.
پرورش خلاقیت
آیا پرورش خلاقیت امکان پذیر است؟ پاسخ تفکر رایج و پژوهش هایی انجام شده از سوی دست اندرکاران تعلیم و تربیت و دانشمندان علوم شناختی به این سوال مثبت است؛ در حالی که جوانان در جهان پرشتاب و به سرعت در حال تغییر، به حرکت در مسیرشان ادامه می دهند، در واقع این خلاقیت، به منظور آماده سازی جوانان برای مشکلات و چالش های پیش روی آن ها ضروری می باشد.
برای درک اهمیت خلاقیت، ابتدا باید بفهمیم که منظور ما از خلاقیت چیست. (منظور از خلاقیت )خیلی فراتر از چیزی است که منحصرا از طریق موضوعات هنری مانند رقص، تئاتر و موسیقی همراه و بیان شود، بر اساس اظهارات کارشناس اموزش و پرورش گای کلکستون (Guy Claxton) خلاقیت از جایگاهی دقیقا در راستای دروس آموزشی برخوردار است. او معتقد است که خلاقیت یک چهارچوب ذهنی و مجموعه ای از رفتارهای است که مردم در هنگام مواجه با مشکلات بکار می بندند. دانشمندان، تکنسین ها و مهندسان که به طراحی وب سایت ها، ساخت پل ها و تعمیر ماشین آلات می پردازند از نظر کلکسون، به همان اندازه نویسندگان، بازیگران و هر کسی که به هنر اشتغال دارد خلاق هستند.انکار این واقعیت دشوار است.
بنا به تعریف کلکستون، خلاقیت « راهی برای مقابله با چالش های و نارضایتی ها بوسیله
- آزادی، طنز و حس امکان پذیر بودن
- هوش کاربردی برای تبدیل ایده ها به واقعیت
- انرژی و تمرکز برای دیدن خلاقیت از این طریق است ».
خلاقیت،چیزی است که به ما اجازه می دهد تا امکانات و جایگزین های تازه را مشاهده کنیم .خلاقیت به ما می آموزد تا از مشکلات و تغییر نهراسیم.بدون داشتن توانایی تفکر خلاقانه، ما به این تمایل داریم که ذهن مان را بسته نگاه داشته و به شیوه های معمول فکر کردن مشغول شویم.در جهان مملو از تردید، مهارت های تفکر خلاق، ضروری به نظر می رسند. بنابراین، اگرنقش آموزش در راستای آماده سازی جوانان برای جهان است و به آن ها اجازه شکوفایی می دهد ، معلمان در این خصوص حتی اگر به معنای ارزیابی مجدد و تغییرعادت های خودشان باشد، نیز پیدا کردن راه هایی برای تشویق و پرورش خلاقیت در دانشجویان دانشگاه و نوجوانان مدرسه ای به صورت یکسان نیاز دارند.
بنابراین چگونه می توانیم خلاقیت را به جوانان آموزش دهیم؟ یک ذهن خلاق ،کنجکاو و جویا است. صبور است و مصمم و تا زمانی که دربرابر چالش پیش آمده راه حلی پیدا نکند، راضی نخواهد شد. هم چنین ، ذهنی تخیلی و با مهارت است؛ به این معنا که تعمیر و آزمایش کردن را دوست دارد. آیا این ویژگی ها قابل تعلیم و پرورش دادن هستند؟ در واقع، ویژگی هایی هستند که همه نوجوانان از آن برخوردارند، اما این که این ویژگی ها به محض این که توانایی عقلانی و منطقی بودن معمولا در حدود سن ۹ سالگی، اهمیت بیشتری پیدا می کنند، این ویژگی ها هم شروع به کم رنگ شدن می شوند، با این وجود، کلکستون معتقد است که ما می توانیم و می بایست این خلاقیت فطری دوران کودکی را پرورش و تداوم بخشیم و راه های آموزش مشخصه های ذهن خلاق را شناسایی نماییم.
حس کنجکاوی :
به گفته کلکستون، کنجکاوی با ارایه یادگیری به صورت «جنگل» و رمز و راز بودن، قابل تعلیم است.کنجکاوی به دانش آموزانی که خواستار کشف یا حل پاسخ هستند، کمک می کنند – یک انگیزه مشابه ای که ما را به بدنبال تغییر ناگهانی داستان یک رمان پررمز و راز و یا یک سریال تلویزیونی می کشاند و به طور غیرقابل انکاری موثر می باشد. معلمان نمی بایست با قطع حرف های دانش آموزان، حس کنجکاوی شان را از بین ببرند. کلکستون می گوید که آنها باید انتظار داشته باشند و دانش آموزان را تشویق به این موضوع کنند که به دنبال شواهدی بگردند که اطلاعات ارایه شده به آن ها به جای بی اعتنایی به این چالش ها درست می باشد، این گونه است که اجازه می دهند احساسات دانش آموزان شان رشد و تکامل پیدا کند.
عزم:
مقاومت در برابر به داد رسیدن سریع دانش آموزی که درگیر ایده خاصی است، به پرورش عزم آن ها برای انجام کارهایشان کمک می کند. هم چنین، سهیم کردن (تجارب) مشکلات شخصی نیز می تواند مفید باشد وآنها را به این موضوع تشویق کند که مواجه با مسائل دشوار به جای خجالت آور بودن ، جالب است و کند بودن سر این موضوع ، نشانه کند ذهنی نیست.
تخیل:
– تخیل یک جزء ضروری خلاقیت به شمار می رود.اما کلکستون معتقد است که با برنامه ریزی بیش از حد،اوقات دانش آموزان ، ممکن است خلاقیت آن ها را از بین ببرد. ممکن است شباهت این موضوع به والدینی اشاره داشته باشد که سعی دارند تعطیلات مدرسه را با فعالیت های جالب برای کودکان شان پر کنند، در نتیجه با این کار بچه ها را از توانایی فکر کردن برای مشغول کردن خودشان محروم می کنند. کلکستون معتقد است که ،جهت برانگیختن تخیل ، باید زمانی را اختصاص به سکون، تامل و حتی خستگی دهیم. ایشان معتقد هستند که تجسم و مراقبه ابزاری قدرتمند برای پرورش خلاقیت در دانشجویان و در واقع در سراسر زندگی محسوب می شود.
کارهای دستی – آن چه که کلکستون به عنوان کارهای دستی می نامد ، تمایل به امتحان کردن و یا آزمایش ایده های مختلف است که با دادن فرصت و فضا به دانش آموزان به ادامه روند کار،قابل گسترش می باشد، به نحوی که با داشتن زمان بتوانند راه انجام بهترین کار ممکن را پیدا کنند. این کار بر مبتکر و انعطاف پذیر تر بودن دانشجویان و دانش آموزان تاثیر می گذارد که در نتیجه به باور کلکستون در دادن و دریافت بازخورد، بهتر عمل می کند.
سنجش پرورش تخیل و خلاقیت
ما به کسب نتایج قابل اندازه گیری از تدریس عادت کرده ایم، و با نگاه کردن به این که آیا آن ها در حال تقویت و بسط رفتارهای مورد بررسی در بالا می باشند می توانیم ارزیابی کنیم که چگونه یک دانش آموز از نظر تخیل و خلاقیت در حال پیشرفت می باشد.
برای مثال، آیا آن ها در استفاده از تمام ابزار و منابع ها در دسترس شان، به منظور دستیابی به راه حل مهارت پیدا کرده اند ؟ آیا آنها قادر به استفاده موثر از دیگران به عنوان گوش شنوای ایده هایشان هستند؟ آیا آن ها می توانند از تمرین ذهنی برای تجسم مشکلات و کار در جهت رفع آن ها استفاده کنند. اگر چنین است،در نتیجه آن ها در حال بالا بردن توانایی های خلاقانه خود هستند.
خلاقیت در دانشگاه و در واقع در تمامی سطوح آموزش چیزی بیش از باورهای سنتی در مورد داشتن مهارت در موسیقی و یا نوشتن است. به دور از موضع گیری مخالفت با روش علمی و تحلیلی از تفکر، خلاقیت، مجموعه ای از توانایی هایی است که به ذهن اجازه می دهد تا به یک روش انعطاف پذیر و خود ارزیابی ، عمل نماید. به همین دلیل است که داشتن خلاقیت برای تشویق دانشجویان به بسط تصورات در تمام اوقات ضروری به نظر می رسد و ذهن دانشجویان را در مواجه با پیچیدگی های زندگی نسبت به احتمالات جدید باز نگه می دارد. به گفته پروفسور کلکستون « خلاقیت تزئینات روی کیک نیست. بلکه خود کیک است».